بنام حق
باغ مظفر حکایت ایران امروز است؟!
غلط می کنم! غلط می کنی! غلط می کنیم!
باغ مظفر آئینه جامعه نیست، که وسیله ای برای تغییر و سقوط اخلاقی جامعه است!
خان زاده ای اشرافی که متعلق به گذشته ایران نزدیک است، در کنار خان عموی فراموش کار خود، که سر پیری معرکه گیری نموده؛ تبلیغ تجمل پرستی ومصرف گرایی کرده و به شهروندان درجه سوم و توده، و رعیت؛ به چشم حیف نان هایی نگاه می کنند، که کاری جز تملق و دزدی و مفت خوری ندارند!
حیف نان نماد قشر آسیب پذیری است که به تو سری خوردن و مورد توهین و تحقیر واقع شدن عادت دارند، و برای رهایی ازوضعیتی که در آن بسر می برند، هیچ تلاشی انجام نمی دهند.
مدیری با باغ مظفر دوباره ثابت کرد که همچنان دغدغه مردم و فرهنگ و ایران را ندارد، و برای رسیدن به پول و تداوم شهرت، حاضر است دست به هر کاری بزند، حتی اگر آن کار تبلیغ مربا و مایع ظرفشویی و پفک نمکی باشد.
در یکی ازقسمت های باغ مظفر، که همزمان با سفر احمدی نژاد به آمریکای لاتین و مطرح شدن بحث بودجه در مجلس و گران شدن گوجه فرنگی و شدت گرفتن تهدیدات آمریکا پخش شد، لوله آب خانه ترکیده بود و خان زاده ها و رعیت و دیگر مهره های بازی، پشت سر همدیگر حرف زده و غیبت می کردند، و در نهایت، همچنان که بحث های خاله زنکه ای ادامه داشت، دیوار و سقف حمام پائین آمد! و بعبارتی خانه را آب گرفت!
مدیری که اینک بصرف داشتن امکانات و فرصت، خواننده هم شده است، دغدغه ای جز کسب پول و شهرت ندارد، و در این راستا و برای رسیدن به هدف، حتی ازتوهین به ملت و حیف نان نامیدن زحمتکشان و کارگران جامعه نیز ابا و واهمه ای ندارد!
باغ مظفر! نمادی از ایران امروز، از زاویه دید لمپن هایی است که هنر را در تحقیر کردن دیگران یافته اند، و به همت و خواست ضرغامی، امروزمعلمان و دانش آموزان نیز در کنار دیگر اقشار جامعه به هم می گویند: غلط می کنی!
و هیچکس نیست تا به مدیری لوس و لوده بگوید، غلط می کنی که به ایران و ایرانی توهین می کنی! و نه تنها نمی گویند، که تشویقش نیزمی کنند!
خان مراد! نماد خان زاده ای است که در دل توده و کنار رعیت ها و حیف نان ها رشد کرده و بزرگ شده است، و همچنان توهین به الاغش را تحمل نکرده، و شعور الاغش را بیشتر از مامور توزیع کارت هوشمند سوخت می داند!
بینندگان گرامی تلویزیون، که گاه چاره ای جزتحمل و تماشای این لودگی ها ندارند، اگر به اندازه تعصبی که خان مراد به الاغش دارد، به ایران و ایرانی تعصب داشتند، کناره گیری ضرغامی را از صدا و سیما خواستار می شدند!
باغ مظفر! با توجه به شواهد و طراحی و نوع گفتمان و چیدمان چهره ها، نمادی ازایران امروزاست، که ادارات و شرکت هایش در انحصار اقوام مدیران است، تکیه کلام مدیرانش غلط می کنی است، و کارمندانش، جز بازی و تنبلی و ترانه گوش کردن، کاری ندارند.
باغ مظفر آئینه جامعه نیست، که وسیله ای برای تغییر و سقوط اخلاقی جامعه است، دست اندرکاران باغ مظفر، مدام به توده ای که قادر به خرید تخم مرغ نیست، پیام می دهند که هفته ای دوبار ماهی و میگو بخورند، و بسیاری ازمردم و تماشاگران باغ مظفر، هنوز نتوانسته اند که در جواب خواست کودکانشان که میگو می خواهند، عکس میگو به آنان نشان بدهند.
شاید کشورهای غربی نیزکه تهاجم فرهنگی و نظامی به ایران در مد نظر دارند، نمی توانستند با میلیاردها دلار هزینه، اینگونه در یک مدت زمان کم، شعور و فرهنگ ایرانی را به تمسخر و بازی گرفته، و جامعه را بسوی لودگی و بی بند و باری به پیش ببرند! کاری که بازیگران ایرانی و با هزینه ایرانی انجام دادند و آب از آب هم تکان نخورد!
امروز مدیری، بعد از شب هایبرره، با کادر همراهش و با باغ مظفر ثابت کرد که به پایان دوران هنری خود رسیده است، و اما همه اینها، به چه قیمتی؟!